✓❤ـهَـــوایـِ ـشَــرجیـِ دِلـــــــَم ❤✓
بــِ یادِ دلـهاییـ کِهـ: بیـ تَقـصیرَند...
خدایا باورم نمیشه از آخرین باری که اومدم اینجا چی به سرم اومده... من تو این یک سال پنجاه سال پیر شدم... امشب بعد از ۶سال تموم برای کم کردن دردام رفتم سراغ عکسات آخه چرا این دوست داشتن تموم نمیشه تو قلب من خدایا مگه نمیگن از دل برود هر آنکه از دیده برفت؟...چرا این طلسم نمیشکنه...؟ بی اختیارعاشق یکی شبیه تو شدم لعنتییی ولی تهش دردام هزار برابر شد... چون کسی برام تو نمیشه... خدایا اگه این جنون نیس پس چیه؟ همه فهمیدن من چندین ساله آدم عادی نیستم ... اندازه یه دنیا دوسش داشتم و دارم ولی به تو که فکر میکنم میبینم نه...تورو یه جور دیگه میخواستم و تو هم یه جور دیگه میخواستیم... روانشناسه بهم میگه عشق زمینی پایه ریزی عشق الهی ...تو همه چیز منو ازم گرفتی حتی ایمانم به خدا.هیچکسو نمیتونم دوست داشته باشم غیر خودت...هنوزم هیچکس نمیدونه دلیل دیوونه بازیامو هیچکس نمیدونه تا گلو گیر توام ...من این آدمی که الان هستم نبودم قرار نبود این باشم چندین ساله با همه قهر کردم تو خلوت خودم فقط دلخوشم به چند تا عکس چند تا یادگاری و یه دنیا خاطره... از ۲۷آذر ۹۵ تا الان که تموم شد برا همیشه میفهمم وقتی میگفتی اگه یکیو دوست داشته باشی از تهه قلبت غرورتو میزاری کنار واسش...ولی من تورو دوست نداشتم ..من عاشقت بودم نوعی از جنون...هنوزم هستم ..دوسال پیش تا الان فقط ذره ای از دنیای دوست داشتنم به تورو چشیدم...من به تو بد کردم به خودمم..شایدم مقصر من و تو نیسیم ... من فقط می‌دونم همه دنیام تویی صبح تا شب ؛شب تا صبح تو جلوی چشمامی..و جالب تر اینه که تموم شدنی هم نیسی؛ اون کابوسایی که شبا میبینم و چنان فریاد میکشم که همه جمع میشن تو اتاقم همشون یادمه ولی هرکس می‌پرسه حتی روانشناس نگفتم بهش..نگفتم که تورو خواب میبینم و وقتی که از هم جدامون کردن... من چیکار کنم بدون تو ؟ میگن خود کشی مال آدمای ضعیفه ...من خودکشیامم تهش نشد .... کاش نمی‌دیدم عکسارو مثل یه زنده به گوریم که دستو پاش بستس هرلحظه به مردن نزدیک تر میشه ولی نمیمیره...من چند ساله با حالت خفگی دارم زندگی میکنم...الان این خفگی تهشه... از همه دنیا و آدماش تنها آرزوم اینه ببینمت برای چند دقیقه برای چند تا نفس..بعد بمیرم...و چشمم هیچ چیز دیگه رو نبینه... از دستم که رفتی گفتم مگه تو زندگیم بدتر از اینم قراره بشه؟؟ آره الان شده و من آخر آخره طاغتم و نمی‌دونم دقیقا کجاست... حالم خیلی بده .خیلی بد ...بد تر از ۶سال پیش که رفتی... ینی وقتی کارت به روانشناس و روانپزشک برسه حالت خیلی بده؟ ینی تهه خطه؟ ولی من که بدتر از اینا بودم چجوری اون موقع حتی پدر و مادرمم نفهمیدن؟چجوری گذروندم؟! واقعا الان چرا اینقد ضعیف شدم؟! سخت بود زندگی ...سخته تره الان چون تحملش نیس... -کاش میفهمیدم خدایی که اینقد ازش میگن کی قراره یا نفسامو قط کنه یا نجاتم بده از این دست و پا زدن... چقد غم تو دلمه چقد دلم تنگ شده برا اینکه واست تولد بگیرم... خیلی محکمم نه؟ بعد از 11 سال هنوز ذره ای حسم بهت کم نشده تولدت مبارک... خدایا چرا اینقد با من لجی؟ کم کم11سالگیشو باید جشن بگیرم یا عذا داری کنم؟؟؟ این بده که من برای هزارمین بار بخاطر تو تویی که خیلی وقته تمومت کردم یک شب تا صبح هزار بار مردم و زنده شدم... 'برم هر جای این دنیا شبم با بغض دم سازه...' کاش همه عمر میخابیدم همین خابو میدیدم... چقد دوست دارم... خیلی... چرا هر چی جلوتر میرم بدتر میشه؟ هیچوقت نمیفمی چقد قوی ای تا وقتی شرایط طوریه ک راهی جز قوی بودن نداری... شب قدر ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ منو دورتر نکن با این درد خوش منــو بد بکش من این مردنو دوست دارم ... با این حال بد چقدر سر کنم ؟ چقدر آرزوهامو پر پر کنم؟... /دیگه هیچی قشنگ نیس دیگه هیچی مثل قبل نمیشه حتی ماه رمضون... دلتنگ عطرِ هدیهِ یهوییِ تـــو ... بی تــو هر لحظه مرا بیم فروریختن است همچو شهری که به روی گسل زلزله هاست ... من از شیشه عطر و اردیبهشت من از شبنم و باغ بوئیدمت... - اردیبهشت و خاطره هاش... دریـــــا از ، یـــادِ تـــو پریشـــان است... کمک کن ، کمک کن خودمو ببخشم... واسه باوری که از این زندگی رفت واسه عشقی که بی خداحافظی رفت پشیمونی و این غم بی سروتش واسه حرفایی که نرسیده موقش... - بسوزونم خاطراتو.. نه تــــو را مانده امیدی نه مـــرا مانده قراری... - بیمارےِ تپشِ قلب ، بیمارےِ تپشِ قلب...؟! مــــــــن تـــــو رو دقـیــــقن چقد دوس دارم؟؟!؟؟ پـــس لرزه هاتم دوس دارم... چقدر ساده بهم ریختی روان مرا بریده غصه ی دل کندنت امان مرا قبول کن که مخاطب پسند خواهد شد به هر زبان بنویسند داستان مرا سریع پیر شدم آنچنان که آینه نیز شکسته در دل خود صورت جوان مرا به فکر معجزه ای تازه بودم و ناگاه خدا گرفت به دست تو امتحان مرا چه روزگار غریبی است بعد رفتن تو بغل گرفته غمی کهنه آسمان مرا تو نیم دیگر من نیستی تمام منی تمــــام کـــن غم و اندوه سالیان مرا... عشق بچگیام، عشق همیشگیم... - من این حال بده تحویل سالو دوست دارم... روز و شبامو بی تو گم کردم گیجم تو این دنیای وارونه تقویم میگه عیده اما من هفتسین نمیچینم تو این خونه... من یه گلدون پر از گل بودم وزش چشم تو پاییزم کرد عشق من؛ عشق بدست آوردنت با همه دنیا گلاویزم کرد... مطمئن باش کسی قادر نیست منو از عشق تو برگردونه... خاطرات یه تولد... یه شب بیشتر نیس...یه شبه زمستونی اما قدرتش اندازه ی یه عمره . اندازه یه عمر درد داره... _بذار برگردم عقب اونجا که گم کردم تورو اونجا که رنجیدی ازم وقتی بهت گفتم برو وقتی غرور من نذاشت درو ببندم تا نری وقتی که فهمیدم هنوز نرفتی و پشت دری دوباره برگردم به تو این بار بهت بگم بمون با دست تو پاکش کنم اون روزو از تقویممون تورو همون دقیقه ها دوباره جست و جو کنم ادامه ی بودنم و بمونی و شروع کنم... از این سرنوشتی که بهش دچارم مگه بدترم بود؟ یه مشت خواب بد شد همه رویاهایی که توی سرم بود... - وقتی توی خواب فقط میبینمت... جذاب ترین حادثه ی زندگیم رفت دیوانه ی دیوانه ی دیوانگیم رفت تو میروی و جان عزیز من مغرور هرلحظه به من دست تکان میدهد از دور انگار که تو آمده بودی بروی زود کز روز تولد به تنت رخت سفر بود... بدرود امیدم نفسم عشق عزیزم آهسته برو پشت سرت آب بریزم... رویای مرا از دل دنیام گرفتی من سوختم اما تو که آرام گرفتی این منظره ی کوچ تو را دشت ندارد این کوچ همین کوچ که برگشت ندارد... من این همه غم را به دلم یاد ندارم... _ عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز...
| Shik Them |
Shik Them